شجره طیبه صالحین بسیج جامعه پزشکی تبریز

شایسته است هر یک از دوستدارانآل محمد به حکم ولایت، وفا و ایمان به خداوند و رسول(ص) در 10 روز اولمحرم، تغییر حال داده، در قلب، صورت و هیئتش، آثار اندوه برای مصیبت‌هایامام حسین(ع) ظاهر شود.

 به گزارش فارس، میرزا جوادآقا ملکیتبریزی از عارفان و سالکان طریق الهی که یک قرن پیش به رحمت ایزدی پیوست،توصیه‌هایی را برای درک بهتر ایام سوگواری امام حسین علیه‌السلام در ماهمحرم دارد.

 

جناب میرزا می‌نویسد: از امور مهم ماهمحرم این است که نسبت به هر یک از دوست‌داران آل محمد به حکم ولایت، وفا وایمان به خداوند و رسول(ص) شایسته است که در ده روز اول محرم، تغییر حالداده، در قلب، صورت و هیئتش، آثار اندوه از جهت مصیبت‌های بزرگ و آنماتم‌های فراوان - که به خاندان جلیل پیش آمده است - ظاهر شود و در نتیجهمقداری از لذت‌ها و خوشی‌های خود، اعم از خوردن و نوشیدن، بلکه حتی خواب وسخن گفتن را کنار بگذارد و به مانند کسی باشد که نسبت به پدرش یا فرزندشمصیبتی وارد شده است.

 

یکی از فرزندان کوچک خودم را مشاهدهکردم که در ده روز نخست این ماه، نان خالی خورده و از تناول خورشتی دیگر باآن امتناع می‌ورزید حال آنکه از کسانی که می‌شناختم، کسی چنین تکلیفی بهاو نکرده بودند. فهمیدم که حب درونی، او را به این کار وادار کرده است.

 

اگر کسی نتواند که در تمام 10 روز نخستماه محرم این کار را انجام دهد، دست کم، روز عاشورا و تاسوعا و شب یازدهمماه، ترک لذت‌ها را عادت خود کند و تا جایی که مقدورش است در هر 10 روزنخست اول ماه، به خواندن زیارت معروفه عاشورا مداومت نشان دهد و در روز دهمتا عصر آن روز از خوردن و نوشیدن استنکاف کند، بلکه حتی از سخن گفتن وملاقات برادرانش هم پرهیز کند، جز در مقام ضرورت و آن را «روز اندوه و گریهو زاری» خود قرار دهد.

 

* برپایی مجالس عمومی و فردی عزاداری اباعبدالله برای دوری از ریا

 

و اگر برایش مقدور باشد، در خانه‌اشبرای امام حسین(ع) خالصانه عزا برپا دارد و اگر نتواند در مسجدها یاخانه‌های دوستان و شیعیان به این کار بپردازد و آن را از دیده مردمانبپوشاند، تا از بلای «ریا» در عزاداری دور باشد و به اخلاص نزدیک‌تر شود وباقی را به صورت تنهایی و در خلوت به عزا مشغول شده و در گریه و اندوه، نیتو قصدش مواسات و یاری رسانی به اهل‌بیت علیهم‌السلام باشد و آنچه از طرفدشمنان، از صدمه‌های ظاهری بر آن حضرات وارد شده است.

 

ولی، از این نکته غافل نباشد که هر چنددر ظاهر به امام حسین(ع) صدمه‌ها و مصیبت‌هایی رسید که نظیرش به هیچ یک ازپیامبران و اوصیا، بلکه حتی به هیچ فردی از افراد عالم نرسیده است و مانشنیده‌ایم که چنین چیزی به احدی رسیده باشد، خصوص عطش و تشنگی که به حضرتشوارد شد و از الفاظ و احادیث قدسی و غیر آن چنین استفاده می‌شود که عقل‌هاتحمل چنین امری را ندارد و مصیبت او به جهت شهیدانی که از خاندان او بهدرجه شهادت نایل شدند و صدمه‌هایی که به خاندان و حرم او وارد آمد و چنینبود که گویی با حبیب و خدای خود عهد بسته بود که در راه رضای او، به هر نوعکشته‌شدنی که دیگر کشته شدگان آنگونه کشته شده‌اند، اعم از بریدن سر وبریدن گردن و گلو و قتل و اسارت و گرسنگی و تشنگی و حزن و اندوه‌ها و غیرآن تن دهد.

 

* تأثیر دعای پیش از وقت برای کفایت امور مهم و روا شدن حاجت‌ها

 

پس، هر کس که خود را از دوستداران آنامام معصوم می‌داند، باید که اندوهش را ظاهر نموده و ناله کند و ناله‌اش درمقام آرزوی یاری رساندن به سید سیدها رسول اکرم(ص) باشد و تا آنجا برسد کهبا این مصیبت عظیم در تناسب باشد و چنین باشد که گویا آن مصیبت‌های دلخراشبر خود وی و عزیزان و فرزندانش و اهل و خانواده‌اش وارد آمده است.

 

سپس، با زبان حال و صدق نیت چنین بگوید: ای سید و سالار من! کاش در این بلیه‌ها و همه این غم‌ها و مصیبت‌ها فدایخود می‌گشتم! و کاش اهل و فرزندان من به عوض اهل و فرزندان تو قربانی واسیر می‌شدند. ای کاش همراه تو می‌بودم و در جوار تو کشته شده و همراهرستگار شدگان، رستگار می‌شدم، رستگاری بزرگ!

 

و اگر حال درونی و واقعی‌ات، حتی بهحقیقت چنین تمنا و آرزویی نیز گواه و شهادت نمی‌دهد، پس در مقام علاجبیماری قلبت برآ و از حب و دوست‌داری این دنیای پست دون و چسبیدن به اینزندگی در این دنیای بی‌مقدار و اغترار به مواد خوش خدّ و خال این دنیای پراز دروغ و مکر بترس و کناره‌گیری کن و در خصوص آنچه خداوند متعال در کتابکریم خود، یهود را با آن مخاطب نموده است، تامل کن!

 

از امور مهم این ماه، دعای روز اول مااست. چون این روز، روز نخست سال قمری است، لازم است که بنده مراقب، از رویصدق تامل به خرج دهد، خصوصا برای طلب عافیت و مصون ماندن از آفت‌های دینیدر آن سال و از خداوند طلب صلاح حال سالانه و جلب خیرها کند، از روی رحمش! که همانا دعای پیش از وقت برای کفایت امور مهم و قضا شدن حاجت‌ها اثری خاصدارد و دعایی که سید بن طاووس در کتاب «الاقبال» در خصوص این روز مهم روایتکرده است، برای این جهت‌ها، دعایی است که کامل و نیکو.

 

* خواندن نمازی که پاداش آن همانند انجام عمل خیر در تمام سال است 

 

و افضل آن است که در همان شب نخست، ازسه نمازی که وارد شده است، یکی از نمازها را به جا بیاورد و طبق آمادگیقلبی خود، به درگاه بی‌نیازی خداوندی رو کند و دست کم دو رکعت نماز به جابیاورد، به این ترتیب: در هر رکعت، یک حمد و یازده مرتبه سوره «توحید» بخواند و دعای روایت شده در «الاقبال» سید را که حضرت رسول اکرم(ص) پس ازاین دو رکعت نماز می‌خواند، تلاوت کند و همچنین صبح آن روز را روزه بگیرد. حضرت فرموده است:

 

هر کس این نماز را به جای آورده و ایندعا را بخواند، چنان است که گویا تمام سال به عمل خیر ادامه داده است و ازاین رو، تمام آن سال، تا سال بعدی محفوظ خواهد ماند و اگر مرگش پیش ازاتمام آن سال فرا برسد، وارد بهشت می‌شود.

 

همچنین، روز سوم محرم را نیز روزهبگیرد. چنین وارد آمده است که حضرت یوسف(ع) در آن روز، از چاه خارج شد و هرکس که آن روز را روزه بگیرد، خداوند متعال غم و اندوهش را زائل کرده ومشکلات را برایش سهل و آسان می‌کند.

 

استحباب روزه داشتن تمام ماه نیز درروایات وارد شده است، خصوص روزه روز نهم و دهم ماه، ولی بهتر است که شخصروزه گرفتن در عاشورا را ترک کند اما تا هنگام عصر از هر نوع خوردن وآشامیدن استنکاف کند و هنگام عصر، به جهت خلاصی یافتن امام حسینعلیه‌السلام و نیز اصحاب آن حضرت از هم‌های این دنیای پست و بی‌ارزش وسعادتشان و وصولشان به مطلوب‌شان که لقاءالله بوده است، افطار کند. چنین بهنظر می‌رسد که شاید علت در سبک شدن هم‌ها و غم‌های عزاداران عاشورا در عصرعاشورا، همین مسئله سعادت شهیدان و رسیدن آن به مطلوب‌شان باشد.

منبع :سایت رجانیوز



نوشته شده در شنبه 91 آبان 27ساعت ساعت 10:41 صبح توسط جامعه پزشکی| نظر بدهید

امامخمینی(ره) :

 الان هزار وچهارصد سال است که با این منبرها، روضه ها و مصیبت ها، ما را حفظ کرده اند. 

 

 آیت الله قاضی(ره):

در عزاداری و زیارت حضرت سیدالشهدا(ع) مسامحه ننمایید.روضه هفتگی ولو دوسه نفر باشد، اسباب گشایش امور است و اگر هفتگی هم نشد دهه اول محرم ترکنشود.

 آیت الله بروجردی(ره):

ایشان مبتلابه درد چشم شدند، فرمودند: «در روز عاشورا مقداری از گِلِ پیشانی عزاداریامام حسین علیه السلام را بر چشمان خود مالیدم، دیگر در عمرم مبتلا به دردچشم نشدم و از عینک هم استفاده نکردم!


آیت اله بهجت(ره):

گریه بر سید الشهدا(ع) از نماز شب بالاتر است.

  حاج میرزا اسماعیل دولابی(ره):

محبت و عزاداری برای امام حسین(ع) انسان را زود به مقصد می رساند.

 آیت الله بهاءالدینی(ره) :

دستگاه امام حسین(ع) فوق فقه است... نباید به دستگاه امام حسین(ع) اهانت شود،  این عزاداری ها احیا کننده نماز و مساجد است.

 آیت الله گلپایگانی(ره):

دلم می خواهد نام مرا هم جزء روضه خوان های حضرت سید الشهداء(ع) ثبت نمایند.

 آیت الله علامه طباطبایی(ره):

هیچ کس به هیچ مرحله ای از معنویت نرسید، مگر در حرم مطهر امام حسین(ع) و یا در توسل به آن حضرت.

 آیت الله عبدالکریم حائری(ره):

روضه خوانی و گریه بر سیدالشهدا(ع) عمل مستحبی است که هزار واجب درآن است.

 آیت الله کمپانی(ره):

در مجلس روضه خوانی که داشتند، مقید بودند که خودشان پای سماور بنشینند  و خودشان همه کفش ها را جفت کنند.



نوشته شده در شنبه 91 آبان 27ساعت ساعت 10:36 صبح توسط جامعه پزشکی| نظر

 

مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی (معروف به نخودکی) در وصیت خود به فرزندش می گوید:

 

اگر آدمی چهل روز به ریاضت و عبادت بی ارزش بپردازد ولی یک بار نماز صبح از او فوت شود، نتیجه آن چهل روز عبادت بی ارزش و هباء منصورا (نابود) خواهد شد. فرزندم بدان که در تمام عمرم تنها یک بار نماز صبحم قضا شد، پسر بچه ای داشتم که شب آن روز فوت شد.

 

سحر گاه در عالم رویا به من گفتند که این مصیبت به علت فوت آن نماز صبح به تو وارد آمد.

اکنون اگر یک شب، نماز شبی از من فوت شود، صبح آن شب انتظار بلایی را می کشم که به من نازل شود.

 

هرکه دراین بزم مقرب تراست      جام بلا بیشترش میدهند

    

سپس حاج شیخ حسنعلی می افزاید: «پسرم تو را سفارش می کنم که نمازت را اول وقت بخوان و از نماز شب تا آن جا که می توانی غفلت نکن.»

منبع:سایت تبیان



نوشته شده در شنبه 91 آبان 20ساعت ساعت 11:53 صبح توسط جامعه پزشکی| نظر

شهید عزت‌الملوک کاووسی ملکی به صورت انسانی و فرشته‌ای در لباس بشر بود. این دوشیزه معصوم و فرشته خصال، دانشجوی پزشکی در تمام طول سال‌های تحصیلش شاگردممتاز بود و بنا به گفته یکی از استادانش آقای دکتر مصطفوی حتی یک نوبت هم غیبت نداشت و در امتحانات در بین 121 نفر مقام اول را به دست‌ آورد و مرا بر آن داشت که جایزه‌ای برای او در نظر بگیرم. ایشان می‌گویند: شهید عزت‌الملوک کاووسی همچنان که از نظر علمی مظهر کاملی از اخلاق پزشکی بود، عملا هم نشان داد که از حیث فداکاری در راه انجام وظیفه مقدس پزشکی حتی از جانبازی هم دریغ ندارد. توضیح آنکه در غوغای انقلاب برای نجات جان مجروحان سر از پا نمی‌شناخت و در زیر آتشبار تفنگ و گلوله بدون اندک ترس از کشته شدن، عده زیادی از زخمی‌ها را نجات داد ولی هنگامی که یکی از مجروحان را داخل آمبولانس می‌گذاشت گلوله‌ای از تبار ظلم بدن نازنینش را هدف گرفت و روح معصوم این شهید راه حق به ملکوت اعلی راه یافت و همدم فرشتگان آسمان گردید. کسی که با خروش توفنده خویش و با فریادی به بلندای آسمان و با عزمی به استواری کوه‌ها و با خونی به سرخی خون شهیدان صدر اسلام به لقاءاله شتافت.
رزمنده‌ای که به سزاواری شهید بد و هم پای لاله‌های نورسی که شهامت آن را داشت که آتش گلوله‌های امریکایی شاه را در پرپر خویش خاکستر کند.
شهید عزت‌الملوک کاووسی در سال 1337 در مشهد به دنیا آمد، پس از اتمام تحصیلات دوران ابتدایی همراه با خانواده به تهران آمد و در دبیرستان‌های دکتر فاطمه سیاح، کاخ و هدف دوران متوسطه را طی نمود تا اینکه در همان سال در دانشکده پزشکی دانشگاه تهران پذیرفته شد. او از همان کودکی به یاد خدا بود و در میان مردم، آنهایی که شیرینی مؤانست با قرآن و نهج‌البلاغه را چشیده‌اند و آنها که در نیمه‌های شب به عشق خدا گریسته‌اند و طعم زندگی را در دستگیری محرومان و در کنار زاغه‌نشینان و چادرنشینان جنوب شهر دانسته‌اند و سرانجام در 22 بهمن سال 1357 اوج انقلاب خونین امتمان از قفس پرید و چون قطره‌ای به دریای شهیدان پیوست و او که سال‌ها آرزوی پرواز با ملکوتیان را داشت، مشتاقانه پر کشید و به اعلاعلین پیوست و آرامگاه ابدیش در صحن بیمارستان امام خمینی می‌‌باشد.
به راستی که چه زیباست پرواز کبوتری زندانی که میله‌های قفس را در هم شکسته است و چه شکوهمند است اوج انسانی که در سیرش به سوی خدا به آخرین منزل صعودیش گام نهاده باشد. شهادت لیاقت می‌خواهد و توفیق شهید مجاهدی است که در بزرگ‌ترین و طاقت‌فرساترین امتحان الهی شرکت جسته و تا آخرین لحظات زندگی، پیروز و سرافراز به در آمده است، شهید دلباخته‌ای است که تمامی وجود و مایملکش را تنها از معشوق می‌داند، از خدا و خود را در بازگشت به سوی او می‌بیند و خدا این معشوق تمامی عاشقان و این اله تمامی سرگردانان و مالک تمامی ملوک‌های صلوات خویش را و رحمتش را بر این شهید، این پاکباخته و این عاشق می‌فرستد.
شهید عزت‌الملوک کاووسی از کودکی پرکار و متفکر بود. زیاد مطالعه می‌کرد، از صبح تا پاس از شب مشغول تحقیق و مطالعه بود. در دوران دبیرستان که خویشتن را شناخت و راهش را یافت و مذهب را تنها راه نیل به هدفش دید با مطالعه کتاب‌های معلم شهید دکتر علی شریعتی با اسلام انقلابی آشنا شد. تاریخ، فلسفه، ‌قرآن، نهج‌البلاغه و حتی داستان‌های انقلابی و بیداری ملت‌ها را به طور منظم می‌خواند، درس‌های استاد شهید مطهری و نوارهای تفسیر قرآن را به دقت مطالعه می‌کرد و یادداشت بر می‌داشت، تفکر در آیات قرآن و حفظ آنها و کار تحقیقی روی نهج‌البلاغه را مشتاقانه انجام می‌داد و به هر منبر و مجلس و مسجدی سر‌ می زد و از هرجا بهره‌ای می‌جست ولی هیچ چیز او را قانع و راضی نمی‌کرد و تمامی ابعاد وجودش را پر نمی‌کرد. دقت، نکته‌بینی و سنجش هوشیاری، شجاعت و تواضع و پرکاری از خصوصیات برجسته‌ او بود. او نه تنها برای شناخت اسلام اصیل مطالعه‌ای بنیادی داشت بلکه کار و فعالیت و عشق و عطوفت در برنامه زندگی‌اش جای خاص خود را داشت. عشق به محرومین و کمک به بینوایان او را به دورافتاده‌ترین و محروم‌ترین محله‌های شهر می‌کشاند. بچه‌های بی‌کس و تنهای پرورشگاه به مردم محروم جنوب شهر، زاغه‌نشینان و چادرنشین‌های حلبی‌آباد و کارگران کوره پزخانه‌های جنوب شهر به خواهران و برادران فلج و محروم در گوشه و کنار شهر همگی خوب می‌دانستند که شهید کاووسی دمی از اید و کارشان غافل نبود. برایشان کتاب می‌خواند. به آنها درس می‌داد و معلولین را حمام می‌کرد و با هزینه دانشکده و پولی که از خانواده می‌گرفت به آنها کمک می‌کرد و بیماران را خرج خودش نزد پزشکان متخصص می‌آورد. او بود که به دردشان می‌رسید گریه‌اش قطرات اشکش با دیدن محرومان سرازیر می‌شد. زمستان‌ها به کرج می‌رفت و در آنجا درس قرآن می‌داد و در میدان غار و جوادیه کتابخانه درست کرده بود و کلاس‌های نهضت تشکیل داده تدریس کمک‌های اولیه نیز می‌نمود. روزی کودکی فلج که از بیمارستان شفایحیایان به علت نداشتن هزینه بیمارستان کنار خیابان گذاشته بودند، پیدا کرد. برایش مسافرخانه گرفت و هر روز به او سر می‌زد و برایش آذوقه می برد و یکروز در میان او را به کول می گرفت و از پله های مسافرتخانه با زبان روزه در ظهر تابستان پایین می‌آورد و به همان بیمارستانی که آن پسر را بیرون کرده بودند برای فیزیوتراپی می‌برد تا اینکه پس از مدتی برایش ویلچر گرفت. او را به کارگاه کورس در شهر ری منتقل کرد و به او درس داد تا گواهینامه گرفت. اینها و دهه‌ها نمونه دیگر از فعالیت‌های شبانه‌روزی او بود. به زبان انگلیسی و عربی مسلط بود. کتاب‌های ابوعلی‌سینا را که به زبان عربی بود، مطالعه می‌کرد.آن همه را تنها و تنها به عشق خدا و برای رضای او انجام می‌داد. برای او هدف خدا بود و بس. به خوبی می‌دانست که وظیفه‌اش به عنوان یک خواهر، یک انسان و از همه مهم‌تر به عنوان یک مسلمان چیست. او ارزش خویش را شناخته بود و دریافته بود که چگونه باید از این همه استعدادها و نعمت‌هایی که خدا در وجودش نهاده است حداکثر استفاده را بنماید. جسم و جان خویش را امانتی گرانبها می‌دانست که خدا چند روزی به دست او سپرده و او می‌باید این امانت را سالم و طاهر به وی بازگرداند و سرانجام چه نیکو رسالت خویش را به انجام برد. با اوج‌گیری انقلاب شکوهمند اسلامی ایران و بیداری مردم،‌ او دیگر سر از پا نمی‌شناخت، چشمان تیزبینش برق امیدی تازه یافته بود و احساس می‌کرد پیروزی نزدیک است، کلام امام داروی دردهای او و تسلی‌بخش قلبش بود. زمان به سرعت می‌گذشت و اکنون روزهای آخر فرا رسیده بود. پایه‌های پوشالی رژیم شاه هر روز سست و سست‌تر می‌شد. عاقبت زمان موعود رسید، مردم به خیابان‌ها کشیده شدند و عزت هم چون دیگر پاکبازان به میدان دوید و این بار گلوله‌ای از تبار طاغوت سینه فضا را شکافت و بر کتف او نشست و او پیراهن سفیدش را به خون سرخ و مطهرش آذین کرد تا جشن پیروزی انقلاب را فریاد کرده باشد. درود بر زنانی که بر پا دارنده سرود آزادی بودند. و اکنون این خواهر و برادر، بر ماست که خویشتن خویش را بشناسیم و دریابیم که راهمان چه طولانی مسئولیتمان چه سنگین و آرمان‌هایمان چه والاست، باید خداگونه شویم و خلیفه‌الله در زمین باشیم. وقتی سخنان کوبنده بیدارگر شهید کاووسی را خطاب به دانشجویانی که در روز عزای عمومی، کلاس را ترک نمی‌کردند به خاطر می‌آوریم می‌فهمیم که مسئولیتمان چه سنگین است، فریاد او این بود که «من متعجبم که لااله‌الاالله گفته‌اید چگونه حاضر می‌شوید دستور غیر خدا را اجرا کنید آیا این بدین معنا نیست که شما ارزش فرمانده‌تان را بیشتر از خدا می‌دانید. امروز شرکت در کلاس زیر پا گذاشتن فرمان خدای عزیز است و پیروی از فرمان طاغوت که در لااله‌الاالله نفی‌اش نموده‌ایم.»
بیدار باشیم که آنی انتظار شهید است و اگر کلمه‌ توحید را بر زبان راندیم تنها خدا بپرستیم.
خداوندا انقلاب اسلامی‌مان را که دستاورد خون‌های پاک چنین شهیدانی است از گزند حوادث و از دست‌اندازی‌ تجاوزگران مصون بدار.
آمین یا رب‌العالمین

منبع :سایت سازمان بسیج جامعه پزشکی کشور

 



نوشته شده در سه شنبه 91 آبان 2ساعت ساعت 10:4 صبح توسط جامعه پزشکی| نظر بدهید

                                           

امام محمد باقر(ع) می‌فرماید: تو را به پنج چیز سفارش می‌کنم: اگر مورد ستم واقع شدی، ستم مکن! اگر به تو خیانت کردند، خیانت مکن  ! اگر تکذیبت کردند، خشمگین مشو! اگر مدحت کردند، شاد مشو! و اگر نکوهشت کردند، بی‌تابی مکن  !

به گزارش  فارس، پنجمین اختر فروزان آسمان امامت و هفتمین گوهر عرش عصمت، در اولین روز ماه رجب سال 57 هجری در شهر مدینه چشم به جهان گشود. آن حضرت از دو سو منتسب به رسول‌الله(ص) و امیرالمؤمنین(ع) بود؛ از ناحیه پدر به امام حسین(ع) و از ناحیه مادر به امام حسن(ع) انتساب داشت  .

 

روزی امام صادق(ع) از جدّه بزرگوار خویش (مادر امام باقر) یاد کرد و فرمود: «کانت صدیقه لم یدرک فی آل الحسن مثلها؛ جده‌ام صدّیقه بود و در آل حسن زنی به درجه و مرتبه او نرسید.» (بحار الانوار، ج46، ص 215  )

 

آن حضرت در سن چهار سالگی در کربلا و واقعه عاشورا حضور داشت و در سفر کاروان اسرا به کوفه و شام، همراه پدر، همه ماجراها را می‌دید و بر اساس فرهنگ عاشورا تربیت شد  .

 

اسم شریف حضرت، محمّد، کنیه ایشان ابوجعفر، و القاب ایشان باقر، شاکر و هادی بود که مشهورترین لقب ایشان باقر العلوم یعنی شکافنده علوم بود  .

 

از جابر جعفی یکی از شاگردان آن حضرت سؤال شد، چرا آن حضرت را «باقر» نامیدند؟ پاسخ داد: «لانّه بقر العلم بقراً ای شقّه شقاً و اظهره اظهاراً؛ زیرا که او شکافت علم را، شکافتنی! و آشکار و ظاهر ساخت آن را ظاهر ساختنی که از غیر او ساخته نبود.» (معانی الخبار، ص65  )

 

‌زُراره، مشهورترین صحابی امام باقر(ع) در حدیثی از ایشان روایت می‌کند که امام در تشریح مبانی اسلام فرمود: «بنی الاسلام علی خمسة اشیاء، علی الصلوة و الزکاة و الحج و الصوم و الولایة؛ اسلام بر پنج چیز استوار است، بر نماز و زکات حج و روزه و ولایت». زراره می‌گوید: عرض کردم کدام یک از این مبانی برتر است؟ حضرت فرمود: «الوِلایَةُ اَفْضَل؛ لِاَنَّها مِفْتاحُهُنَّ  . وَالوالیُ هُوَ الدَّلیلُ عَلَیهِنَّ؛ ولایت و رهبری برتر است. زیرا کلید و راهگشای مبانی دیگر است و این رهبر؛ راهنمای مبانی دیگر است.» (فروع کافی، ج 4 ص 62، ح   1)

 

امام باقر علیه السلام با بیشتر حاکمان زمان خود مناظره کرد و در همه آنها ولایت امیرالمؤمنین را اثبات فرمود؛ از جمله با هشام بن عبدالملک که در بعضی از آن مجالس، رنگ صورت هشام تغییر می‌کرد. هشام کینه امام را به دل گرفته بود تا بالاخره به ابراهیم بن ولید دستور داد به امام سم کشنده‌ای بدهد. امام باقر(ع) با خوردن آن سم در بستر بیماری افتاد و طولی نکشید که جان به جان آفرین تسلیم کرد  .

 

این اتفاق ناگوار نوزده سال و 10 ماه پس از شهادت امام زین‌العابدین(ع)، یعنی در هفتم ذی‌الحجه سال 114 هجری در مدینه رخ داد. امام باقر(ع) هنگام شهادت 57 سال داشتند  .

 

هشام‌بن سالم درباره شهادت امام باقر(ع) می‌گوید: امام باقر علیه السلام در شب شهادتش فرمود: «امشب همان شبی است که به من وعده داده شده است.» سپس به ظرف آب وضو که کنار دستش بود، اشاره کرد و فرمود: «آن را دور بریزید.» ما گمان کردیم این سخن از روی شدت تب است ولی بعد دیدیم موشی در آن آب افتاده است.» (بحار الانوار، ج 46، ص 213)

 

 

* صلوات خاصه امام باقر(ع)

 

در صلوات خاصه امام باقر که از امام حسن عسکری منقول است، می‌خوانیم: اللهم صل عل? محمد بن عل? باقر العلم و إمامالهد? و قائد أهل التقو? و المُنتجب من عبادک، اللهم و کَما جعلته علماً لعبادک ومناراً لب?دک و مستودعاً لحکمتک و مترجماً لوح?ک و أمرت بطاعته و حذّرت من معص?تهفصلّ عل?ه ?ا رب أفضل ما صلّ?ت عل? أحد من ذریة أنب?ائک و أصف?ائک و رُسلک و أمنائک ?ا رب العالم?ن.

منبع: رجانیوز



نوشته شده در سه شنبه 91 آبان 2ساعت ساعت 8:43 صبح توسط جامعه پزشکی| نظر بدهید

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin